عاشقان دلشکسته مانند من خسته

دوستان عزیز و ارجمند از این که به وبلاگ من سر زدید و وقت گران بهای خودرا صرف بازدید از این وبلاگ کردید .بی نهایت سپاسگزارم

عاشقان دلشکسته مانند من خسته

دوستان عزیز و ارجمند از این که به وبلاگ من سر زدید و وقت گران بهای خودرا صرف بازدید از این وبلاگ کردید .بی نهایت سپاسگزارم

مادر دوست داشتنی من روزت مبارک باد

سلام دوستان عزیز من روز مادر را از صمیم قلب به شما و مادران گران قدر تان  تبریک میگوییم .

و امید وارم که شعر های که در مورد مادر درست کردم مورد  قبول شما عزیزان گردد.

اگر  هنوز هم مادر تون را دوست دارید  خواهش میکنم که  شعر های منو   بدون ذکر اسمم  کپی ننمایید .

مادرای معنی ایثارتوگل باغ خدایی
توی روزگارغربت باغم دل آشنایی
مینویسم ازسرخط مادرای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن

 

.............
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،

تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم...
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
...............
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی

 مادر خوبم، روزت مبارک

مادر،
ای لطیف ترین گل بوستان هستی،
ای باغبان هستی من،
گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند.
گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد

روزت مبارک مادر

آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر

 *;%'*
*%;;%'*
*;%*;%'*.
*;*;%;*%*,
)i(
( )

مادرجون این دسته گل تقدیم شما.
تقدیم به مادره خودم              بچه ها  بیشتر باید به یاد کسانی باشید که تو این روزها مادرشون کنار خودشون نیستن به یاد انها

این شعر تقدیم به انها

شد صفحه روزگار تیره

شد صفحه روزگار تیره
تا دفتر من گشود مادر
از هستی من، نشانه ای نیست
خود بودن من چه بود، مادر
ناموخت مرا زمانه درسی
رندانه ام آزمود، مادر
من در یتیم و گردش چرخ
از دست توام ربود مادر
در دامن روزگارم افکند
از دامن خود چه زود مادر
حالیست مرا که گفتی نیست
گریم همه رود رود مادر
هر روز سپهر سفله داغی

بر داغ دلم فزود مادر
از اختر من شدست گویی
دریای فلک کبود مادر
این ابر منم کز آتش دل
بر چرخ شدم چو دود، مادر
با من همه بخت در ستیزاست
من خاستم، او غنود، مادر
ابریشم بخت من تهی گشت
یکباره ز تار و پود، مادر
این کودک درد آشنا را
ایکاش نزاده بود، مادر
شعریست که در غم تو، فرزند
با خون جگر سرود مادر

مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم

تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم

وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود

خودم را از تو دور کرده ام،با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست

تو مامن وسرپناه من هستی

که مرا از گزندها وآسیب ها حفظ می کنی

من از دیوارها می گذرم وپرواز می کنم

و تمام کارهایی را که باید،انجام می دهم تا در پناه تو باشم

شاید من یاغی وسرکش باشم

اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است

من منتظر لبخـ/FADE>

مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم

تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم

وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود

خودم را از تو دور کرده ام،با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست

تو مامن وسرپناه من هستی

که مرا از گزندها وآسیب ها حفظ می کنی

من از دیوارها می گذرم وپرواز می کنم

و تمام کارهایی را که باید،انجام می دهم تا در پناه تو باشم

شاید من یاغی وسرکش باشم

اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است

من منتظر لبخند درخشان وپرغرور تو هستم،مادر

لبخندی که هر گره ای را باز می کند

برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متا سفم

اما بعد از طوفان های کوچک

این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.

my mother i love you and i need you,even tough: love you and i need you,even tough

دوستان خواهش میکنم از شما بدون ذکر این اسم شعر ها را کپی نکنید .

www.royamanratanhanazar.blogfa.com

://www.arshiaftroya.blogfa.com/

www.lianrash.blogfa.com

www.kazem8572.blogfa.com

www.pesaraktanhawadarbadar.blogsky.com

www.royakami.blogfa.com

www.ashkan8572.blogsky.com

این نامه برای توست گلم

نمی دانم چگونه به تو بگویم دوستت دارم نه از آن دوست داشتن ها که همیشه به هم می گوییم نه دوست داشتنی دیگری با اینکه این نامه را برای تو می نویسم اما باز هم ترسی مبهم وجودم را به تسخیر خود در آورده است نمی دانم از گفتن حرف های دلم می ترسم از عکس العمل تو که همه ی زندگی من را مثل کف دستت می دانی می ترسم می ترسم که وقتی فهمیدی بروی و مرا برای همیشه تنها بگذاری تو برای من اینهمه مدت فقط یک دوست بودی دوستی که با او حرف میزدم برایش درد دل می کردم برایش می خندیدم می گریستم و بدون هیچ ترسی و با اطمینان کامل حرفهای دلم را برایش باز گو می کردم تو برایم دوستی بودی که همیشه فقط باید از دور به تو نگاه می کردم و با تو حرف می زدم و درد دل می کردم هیچ گاه نشد که گرمی دستهایت را در دستهایم احساس کنم تو همیشه از من دور بودی و بالای سرم بودی و مراقبم بودی همدم هم آشنا هم غریبه همیشه سنگ صبورم بودی همیشه از نبودنت می هراسیدم می خواهم بگویم دوستت دارم می خواهم بگویم که به تو نیاز دارم نمی دانم اصلا این خواسته عملی می شود یا نه اما دوست دارم تو را تا همیشه برای خودم داشته باشم با اینکه این نامه را برای تو می نویسم اما امیدوارم که نامه ام را نخوانی و نفهمی نمی دانم چرا اینقدر از عکس العمل تو می ترسم با اینکه به تو اعتماد راسخ دارم  حس می کنم بالاخره عشق واقعی زندگی ام را انتخاب کرده ام  این همه مدت برای بدست آوردن این عشق دست و پا می زدم و حالا بعد از سالها فهمیدم که بالاخره آن عشق واقعی چیست اما می ترسم از ابرازش می ترسم از به سرانجام نرسیدنش می ترسم این همه سالها تو کنارم بودی و همدم شبانه ام بودی و هر گز نفهمیدم که تو فقط یک دوست  نیستی بلکه تو ستاره ی عمر منی که بدون تو چراغ زندگی من هم از نور دادن باز خواهد ایستاد امیدوارم که این حرف ها را نخوانی و هرگز به مکنونات قلبی ام پی نبری نمی دانم چرا از روبرو شدن با حقیقت اینقدر می ترسم نمی دانم چرا هیچ امیدی به جواب دلگرم کننده ات ندارم پس همان بهتر که نخوانی و نفهمی و جوابم را ندهی گلم می دانم که تو از جنس آسمانی و نمی توانی در کنار یک زمینی قرار بگیری می دانم که خانواده ی تو آسمان هرگز نمی گذارند که تو به زمین مهاجرت کنی اما در رویاهایم یادم می آید که تو برای به جنس من در آمدن اشتیاق داشتی نمی دانم امشب چه حالی دارم و  چه می نویسم ولی اگر تو قبول کنی فقط اگر قبول کنی که با من همسفر شوی دلم را که با ارزش ترین چیز زندگیم است قربانی ات می کنم......

عشقم تو

عشق

آنگاه که نگاهت را به سوی چشم هایم با معجزه ی عشق چرخاندی ، من صید عشق تو گشتم و در دام عاشقی به جای دست و پا زدن آرام به صدای قلبم گوش دادم .

مهربانم ! نگاهت پلک های مرا از حرکت باز ایستاد و ضربان قلبم از یکنواخت زدن نجات داد و تو در وجود من جایگاه عظیمی همچون شاهزاده بر تخت فرمانروایی پیدا کردی و بر بلندای خانه قلبم نشستی و من همچون سربازی سر به سجده ی عشق تو بودم و حال از تو فرمان می گیرم .

ای مهربانم  ! آغوش گرمت سردی تن رنجورم را خنثی می کند و هنگامی که با عشق بر گیسوانم دست می کشی و با برق نگاهت دلم را ناز می کنی من عطش عشق تو را در درونم دو چندان می بینم و شوق دیدارت مرا امید زنده بودن می دهد و من آسوده ، که در این دنیای بزرگ قلبی به یاد من در جسمی پر از عاطفه می تپد .

عزیز جان ! تمام وجودم به رهت وجودی نا قابل است در برابر عظمت تو .

ای تکیه گاه آرامش بخش ! دوست دارم سر بر پنجره قلبت کوبم و تو با مهربانی در به رویم باز و عشق مرا پذیرا باشی . دوست دارم دست در آستانت و سر به شانه ات نهم تا لذت عاشقی را حس کنم ، نازنین  تو !من هر کجا باشم فقط گرمی آغوش تو را خواهانم